سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خنده بازار
 
لینک دوستان

یَهْلِکُ فِیَّ رَجُلاَنِ: مُحِبُّ مُفْرِطٌ، وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ.
قال الرضى :
و هَذا مِثلُ قوْلِه ع :
هَلَکَ فِیَّ رَجُلاَنِ: مُحِبُّ غَالٍ، وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.
  و فرمود (ع ): 
دو کس درباره من هلاک شدند، یکى آنکه ، در دوستى افراط مى ورزد و یکى آنکه ، بهتان مى زند و افترا مى بندد.
نظیر این سخن امام (ع ) است که فرمود:
دو کس درباره من هلاک شدند دوستى که در دوستیش غلو کند و دشمنى که در دشمنیش افراط ورزد.
 ??? 
  وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِیدِ وَ الْعَدْلِ، فَقَالَ: 
التَّوْحِیدُ اءَلا تَتَوَهَّمَهُ، وَ الْعَدْلُ اءَنْ لا تَتَّهِمَهُ.
  او را از توحید و عدل پرسیدند، فرمود: 
توحید این است که خدا را به تصوّر در نیاورى و عدل این است که خدا را متهم نسازى
 ??? 
  و قال ع : 
لاَ خَیْرَ فِی الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ، کَمَا اءَنَّهُ لاَ خَیْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ.
  و فرمود (ع ): 
کسى که سخنش حکمت آمیز است ، خاموشیش سود ندارد، همان گونه که سخن گفتن نادان را فایدتى نیست .
 ??? 
  وَ قَالَ ع : فِی دُعَاءٍ اسْتَسْقَى بِهِ: 
اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَائبِ دُونَ صِعَابِهَا.
قال الرضى :
و هذَا مِنَ الْکَلامِ الْعَجِیبِ الفصاحه و ذَلکَ اءنَّهُ ع شَبَهَ السَّحائِبَ ذَوَاتِ الرُّعُودِ وَ الْبَوارِقِ، وَالرِّیاحِ وَالصَّواعِقِ، بالا بِلِ الصَّعابِ الَّتِی تَقْمِصُ بِرِحالِها وَ تَتَوَقَّصُ بِرُکْبانِها و شَبَّهَ السَّحائبَ الخالِیَهَ مِنْ تِلْکَ الرَّوَائِعِ بالا بِلِ الذُّلُلِ الَّتِی تُحْتَلِبُ طَیِّعَهً وَ تُقْتَعَدُ مُسْمِحِهً.
  و در طلب باران فرمود (ع ): 
بار خدایا، ما را باران ده از ابرهایى که به فرمان اند نه از ابرهایى چموش و سخت نافرمان .
رضى گوید :
این سخنى است در فصاحت شگفت آور. زیرا ابرهاى تندر زاى آذرخش افکن همراه با بادها و صاعقه ها را به اشتران سرکش که بر مى جهند و بارهاى خود مى افکنند و سواران خود را بر زمین مى زنند، تشبیه کرده و ابرهاى خالى از تندر و آذرخش را به اشتران رام که ، به آسانى ، شیرشان را توان دوشید و، به آسانى بر آنها سوار توان شد.
??? 
  وَ قِیلَ لَهُ ع لَوْ غَیَّرْتَ شَیْبَکَ یَا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ: 
الْخِضَابُ زِینَهٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَهٍ.
یُرِیدُ وَفَاهَ رَسُولِ اللَّهِ ص .
  او را گفتند یا امیرالمؤ منین ، چه مى شد که موى خود خضاب مى کردید. فرمود: 
خضاب آرایش است و ما قومى مصیبت زده ایم .
شریف رضى گوید :
(مرادش وفات رسول الله (صلى الله علیه و آله ) بود).
??? 
  وَ قَالَ ع : 
مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِاءَعْظَمَ اءَجْرا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکَادَ الْعَفِیفُ اءَنْ یَکُونَ مَلَکا مِنَ الْمَلاَئِکَهِ.
  و فرمود (ع ): 
اجر و مزد مجاهد شهید در راه خدا، بالاتر از اجر و مزد کسى نیست که بر گناهش توانایى هست ، ولى پاکدامنى مى ورزد. نزدیک است که مردم پاکدامن در زمره ملایکه در آیند.
??? 
  وَ قَالَ ع : 
الْقَنَاعَهُ مَالٌ لاَ یَنْفَدُ.
قال الرضى :
و قدْ رَوَى بَعْضُهُم هَذَا الکَلام عَنْ رَسُولِ اللّه ص .
  و فرمود (ع ): 
قناعت ثروتى است پایان ناپذیر.
رضى گوید: بعضى این سخن را از رسول الله صلى الله علیه و آله نقل کرده اند.
 ??? 
  وَ قَالَ ع : لِزِیَادِ بْنِ اءَبِیهِ وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ اءَعْمَالِهَافِی کَلاَمٍ طَوِیلٍ کَانَ بَیْنَهُمَا، نَهَاهُ فِیهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ :  
اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ، وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ؛ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلاَءِ وَ الْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى السَّیْفِ.
  به زیاد بن ابیه فرمود، هنگامى که او را به جاى عبد الله بن عباس به فارس واعمال آن مى فرستاد و این سخن دراز است ، امام او را از گرفتن خراج پیش از موعد منع مى کند. ونیز مى گوید:  
عدالت را به کار بند و از ستم و بیداد حذر کن زیرا ستم رعیت را آواره مى کند و بیدادگرى ، شمشیر را فرا مى خواند.
 ??? 
  وَ قَال ع : 
اءَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.
  و فرمود (ع ): 
سخت ترین گناه ، گناهى است که گناهکار حقیرش شمارد.
??? 
  وَ قَالَ ع : 
مَا اءَخَذَ اللَّهُ عَلَى اءَهْلِ الْجَهْلِ اءَنْ یَتَعَلَّمُوا حَتَّى اءَخَذَ عَلَى اءَهْلِ الْعِلْمِ اءَنْ یُعَلِّمُوا.
  و فرمود (ع ): 
خداوند، نادان را به آموختن موظف نساخت ، مگر آنگاه ، که دانایان را موظف ساخت که نادانان را تعلیم دهند.


[ شنبه 90/2/3 ] [ 7:18 عصر ] [ علی ]

کلمات قصار

    به نام خدای پس فردا شروع می‌کنم، بنام خدای لطف پس فردا، آن خدائی که انسان پس فردا و آینده مظهرش خواهد بود

 

      اما انتظار چیست؟ انتظار بازگشت خدای لطف در تاریخ

 

      اگر حجاب از روی اشیاء برداشته شود، انسان می‌رود به آسمان بعد به اسماء، بعد به خدای پریروز و پس فردا

 

     توحید حقیقی نمیتواند از محبت جدا باشد

 

   من ماهیت را بردم به اسماء و اسماء را تاریخی کردم و فوق وجه قرار دادم.

 

      من امروز و فردا را در افق پس فردا مطرح می‌کنم

 

      زود آمده‌ام ، فلسفه من تعلق به پس فردا دارد

 

   حوالت من : گامی به واپس ، به زمان پریروز ، اما پریروز محال است ، پس فردا ممکن

 

      در آخرالزمان مددی که برای من رسیده است سی سال از نو خواندن کلمات است

 

      راه من راه زبان است

 

      برای من این توجه هست که در این عصر آشفتگی با خود آگاهی ای که از من بر می‌آید به معنی لغوی الفاظ بروم که فراموش شده‌اند

 

      از اول مشروطه کسی که خودآگاهی پیدا کرده من هستم

 

      من فلسفه را با فلسفه رد میکنم

 

      ازفلسفه تاریخ گذشتم به علم الاسماء تاریخی

 

      انسان موجودی است در کشاکش میان حصول و حضور که تاریخی است

 

     انسانی که شخصیت دارد، یعنی ذاتش متعالی از وجودش است

 

      انسان در هر دوره از تاریخ مظهر اسمی است

 

      ما نامیدار اشیاء هستیم

 

     انسان فرشته نمیتواند شد ، حیوان هم نمیتواند شد ، اصلا این وضع تراژدی حیات انسان است

 

     ذات انسان را میشود تعریف کرد به "موجودی که در کشاکش مفهوم و معناست"

 

      آزادی حقیقی گذر از علم حصولی عللی و علم حضوری افزاری است

 

      جز انسان ، هیچ موجودی تاریخ ندارد

 

      در تفکر حضوری سه بعد متداول زمان وحدت پیدا میکند

 

      در پایان تاریخ زبان تفکر نمیتواند در همه باشد

 

      مساله اساسی در حکمت " نسبت انسان با زمان " است

 

      از غربزدگی می توان با خودآگاهی و دل آگاهی گذشت

 

     خودآگاهی با فلسفه از این جهت درست است، با فلسفه ببینید فلسفه شیطان زده یعنی چه

 

      متاسفانه به یک اعتبار و خوشبختانه به اعتبار دیگر، زمان طرح فلسفه نیست

 

      مخالفت با متافیزک بدون خودآگاهی ، دنباله اش متافیزیک است

 

      در این عصر خدا هم تکنولوژیک شده است ، تکنولوژی را نمیتوان یکباره رد کرد

 

      نمیشود سیاست و هنر و فلسفه را از هم جدا کرد

 

      حضور خودبنیادانه عارفانه ، کمال نیست انگاری است

 

     هنر جدید نیست انگاری مطلق است.

 

      شعر نو ، گسستن از حقیقت دیانت مقدس اسلام است

 

      حوالت چنین آمد است که اکنون قرب شاعر و فیلسوف و هنرمند همه با خودش و اشیاء است و فراتر از سوژه و ابژه نمی‌رود

 

      خدائی که در فلسفه اثبات میشود متعالی نیست و این اغلب فراموش میشود

 

      خدا متعالی است از اینکه به معنی متداول لفظ وجود داشته باشد

 

       آن خدائی که انسان را میبرد به امپریالیسم خدا نیست ، قهر و غضب خداست

 

      فطرت پریروز و پس فردا در زندگی ما همواره آلوده می‌شود.

 

      کین توزی حوالت تاریخی جهان است

 

      این محیط زیست اصلی انسان که دل انسان است ، آلوده است

 

    آیا بدون ایمان به غیب می‌شود عدالت را به جامعه آورد ؟ من میگویم نمی شود

 

      انسان در پایان تاریخ از افق انقلابی نگاه می‌کند و بر روی جهان امروز خنجر می‌کشد

 

      رفع این مظلمه پرسش‌ می‌خواهد از حوالت دیروز و امروز و فردا

 

   روزگار ما روزگار عسرت است و خنده غافلانه

 

      بشر در موقفی از تاریخ است که در آن خدای حقیقی غائب است

 

      ما در دامگه عوارض این جهانیم

 

      حقوق بشر یعنی حقوق نفس اماره با قطع نظر از دین ، حتی دین جدید

 

      این آزادی که از آن دفاع میشود ، آزادی از خدای پریروز و پس فردا و بندگی نفس اماره قرن هجدهم است

 

    اکنون تصوف فقط تصوف نظری است ، آن تصوف عملی صدر اسلام رفته است

 

      نیست انگاری اصل ذات خود را هست  و حقیقت پریروز و پس فردا را نیست می انگارد

 

      از آنجا که خدای پریروز و پس فردا مستور است، هسته مرکزی جامعه بشری که خانواده است از پای بست ویران است

 

      جهان امروز در عین حالی که جهان فرار شتابان از حقیقت است ، آثاری از حقیقت نیز در همه جا هست

 

      صدر تاریخ ما ، ذیل تاریخ غرب است.

 

      ما از فروع غربی به اصول غربی نرفتیم

 



[ شنبه 90/2/3 ] [ 7:4 عصر ] [ علی ]
درباره وبلاگ

امکانات وب